29 خرداد،29 سالگرد عروج آسماني وهجرت مينوي معلم شهيد شريعتي است.اين امر بهانه اي است تا مشتاقان وشيفتگان معلم راستين انقلاب،با گراميداشت ياد وخاطره اوبه بازخواني انديشه هاي وي بپردازند و ازاين درياي بيكران معرفت بهره اي گيرند.بدين مناسبت درصددبرآمديم به بررسي يكي ازابعاد شخصيتي اين رادمرد بزرگ درحد توات خويش بپردازيم.يكي ازبارزترين ويژگي هاي تأكيد بر عنصر»آگاهي بخشي«است.بر خلاف بسياري ازمعاصران خويش كه به صرفاً به آگاهي رساني تأكيد داشتند وامروز نيزعده اي بر آن تأكيد دارند،وي بر بالا بردن سطحدرك وتحليل مخاطبان اصرارمي ورزد.شريعتي با مشاهده مبارزات ملي شدن صنعت نفت كه پدرش ازمبارزان اصلي درروند آن بود ومبارزات بعد ازكودتاي 28 مرداد در كنار حضور فعال در مبارزات خارجازكشور دوران دانشجويي به خوبي به اين درك مي رسد كه تا هنگامي كه ملت به اين عنصرمهم هر مبارزه اي هرقدر هم كه اصيل ومردمي باشد و رهبري قوي داشته باشد،در نهايت ره به جايي نخواهد برد و استبداد واستعمار دراتحادي شوم آن را به شكست مي كشانند.ازاين رو پس ازبازگشت به وطن،به جاي درپيش گرفتن مبارزه مسلحانه،يا تشويق افراد به مبارزه قهر آميز درراه آگاهي بخشي به ملت قدم بر مي دارد اگر در اين راه علاوه بر مشكلاتي كه ازجانب مستبدان ومتحجران برايش پيش مي آيد،ازجانب مبارزان هم عصرخويش به عافيت طلبي،محافظه كاري و ترس متهم مي شود،اما با ايمان به راهي كه درآن قدم گذاشته استواربه اين راه ادامه مي دهد،شريعتي به خوبي مي داند حركت بدونشناخت حتي دربرابر سياه ترين ديكتاتوري ها فقط به عقب ماندگي بيشتر وگرفتاردر دام مستبديني خشن ترمنتهي مي شود.شريعتي در پاسخ به يكي ازمبارزيني كه بعدها در درگيريبا مأمورين شاه به شهادت رسيد كه درسها وجلسات شريعتي درحسينيه ارشاد را به عنوان عامل انفعال و به عنوان افيوني براي توده ها مي داند،واو را به عافيت طلبي متهم مي سازد،مي گويد:»من به دنبال آن هستم كه فردا اين مردم عادي در كوچه و بازار در مغازه ومنزلشان را به روي توگشايند به جاي اينكه تووهمرزمانت را به مأمورين لودهند.« شريعتي همواره تأكيد دارد كه تا مخاطب را به آن درجه ازآگاهي وتعالي فكري برساند كه خود بدوننيازبه رهبر يا جرياني خاص بتواند راه راازبيراه و سره را ازناسره تشخيص دهد.ازاين رواست كه مي بينيم شريعتي تأكيد دارد تا مخاطبان وهودارانش ازاووانديشه هايش كليشه نسازند وهمچون آيه هاي مقدس ازآنها دگماي ابدي بسازند.زيرا اين را دنباله دادن به درد تاريخي ملت ايران و آن قهرمان پروري بيهوده مي داند و اينكهملت به اين بهانه شانه اززيربارمسؤليت شانه خالي كند.ازاين روامروزمي بينيم افراد وجرياني كه به نوعي شاگردان وهوداران واقعي شريعتي محسوب مي گردند به رغم تمام ناملايمات وسختيهايي كه در طول اين سالها متحمل شده اند اما هنوززنده و پويا وتأثير گذار وجريان آفرين هستند.آري همين هراس از»عنصرآگاهي« بود كه استبداد و ارتجاع و استعمار(زر،زور،تزوير)را دربرخورد وخاموش كردن اين صداي بيدارو راستين ملت،متحد كردتا اين رادمرد بزرگ را درغربت پس ازتحمل سالها رنج ودرد كه همچون مولايش علي(ع)خاردرچشم واستخوان در گلو به سكوت و انزوا كشانده بود،به شهادت رساندند.اما چراغي كه افروخت،و آتشي كه در جانها افروخت روشنگري راهي است كه تا ابد بساط ظالمان ومرتجعان را بر خواهد چيد