طبيعتاً گفتمان علمي سخن محوري در برنامه ها و اقدامات ما بايد باشد. همه مانه فقط به اين صفت كه تعلق به دانشگاه داريم، در آن درس خوانده ايم يا درس داده ايم، بلكه به اين دليل كه جايگاه محوري نهاد علم و انديشه در فهم امور و در تدبير آنها مي انديشيم مي توانيم در فضاي امروز ايران قدم هاي تازه اي برداريم. ببينم چرا و چگونه مي توانيم به مسايل جامعه علمي نگاه كنيم و فرصت ها و تهديد ها ،ضعف ها و قدرت ها را براي كشور و مردممان در اندازه هاي واقعي ترسيم كنيم؟ نگاه و روش علمي در اقتصاد، مديريت ، سياست و فرهنگ چيست و چه اقتضاهايي دارد؟ عصر، عصر دانايي است، اگر مي خواهيم در اين زمان زندگي كنيم بايد بر رويكرد علمي متكي باشيم كه پيش ذهن هاي روشن و قطعي دارد. البته هركس و هر جرياني مي تواند مدعي اين رويكرد باشد، اما ملاك تشخيص آن است كه اين ادعا تناسبي با مدعي داشته باشد و علاوه بر آن سابقه و عملكرد هر كس و هر جرياني هم مؤيد صداقت او باشد وگرنه به گفته حضرت علي (ع) : الحق اوسع الاشياء في التواصف و اضيقهافي التناصف ( حق در گفته از وسيع ترين دانه ها مي گذرد اما در موضع انصاف از تنگ ترين گذرگاهها). عصر دانايي قواعد خاص خودش را مي طلبد ، اين عصر نياز به سيستم مبتني بر حاكميت دانايي دارد. اين يعني چرخش مفهومي در قدرت. يعني علم برتر از ثروت يعني ” جمع” مقدم بر ” فرد” ، يعني سيستم مداري به جاي قهرمان مداري يعني خرد جمعي به جاي فكر و توان فردي در سيستم بيمار حتي افراد توانمند و برجسته ناتوان مي شوند، اما سيستم سالم مي تواند با مجموعه افراد متوسط نتيجه عالي داشته باشد. سيستم روان را حتي افراد معمولي مي توانند به پيش برند در حاليكه در سيستم هاي معيوب معمولاً قهرمانان و افراد مقتدر طلب مي شوند. نتيجه بي سيستمي ، غلبه سليقه هاي فردي و فرد سالاري است، اما قوام گرفتن كار سيستمي ، يعني حاكميت خرد جمعي و مشاركت و مديريت جمعي .اين نتيجه قبول محوريت گفتمان علمي در جامعه و در سياست و مديريت كشور است . رويكرد علمي يك شعار نيست كه هر كس با آن بتواند تفنني يا تبليغاتي برخورد كند كه بايد لوازم آن به وجود آيد و تبعات آن پذيرفته شود. اگر مي خواهيم دراين دنياي پرشتاب بمانيم، اگر مي خواهيم توان ملي كشور به فرسايش نرود و اگر مي خواهيم جهت مساعدي را كه در مسير اصلاحات به وجود آمده است ادامه دهيم، نياز به سياست علمي، برنامه علمي و مديريت علمي داريم و بايد به ميدان آمدن نخبگان و روشنفكران را در همه زمينه هاي آن را هم به صورت نهادينه شده بپذيريم. رويكرد علمي يعني سيستم سالاري و به سيستم فكر كردن براي علاج دردهاي گوناگون كشورو اين يعني نتيجه و لازمه پيشبرد دموكراسي و مردم سالاري در اينجا و در همه جا . با اين نگاه به اختصار به آن چه مسأله ملموس جامعه ماست يعني بهبود معيشت و رفاه مردم و توسعه اقتصادي كشور مي پردازم. رعايت حقوق اقتصادي و اجتماعي و در مقياس بزرگتر تعهد به پيشبرد توسعه اقتصادي با رويكرد علمي ايجاب مي كند كه براي حفظ ” سرمايه اجتماعي” در كشور به طور جدي حساس باشيم. ” سرمايه اجتماعي” زير بناي اصلي هر جامه اي را براي رشد و توسعه شكل مي دهد، و جوامع به هر ميزان كه بتوانند به انباشت اين سرمايه بپردازند ، به همان ميزان نيز مي توانند در راه رشد و توسعه گام برداشته و از مواهب توسعه بهره مند شوند. ” سرمايه اجتماعي ” از تجميع” سرمايه انساني ” ، ” سرمايه طبيعي” و” سرمايه فيزيكي و مادي” و نوع روابط و تعاملاتي كه بين اين سرمايه ها در جامعه وجود دارد ، بوجود مي آيد و بشر حركت جامعه را بسوي آينده مي سازدو آنچه شاخص اصلي و راهنماي رابطه و تعامل بين سرمايه ها را در جامعه تعريف مي كند ” توسعه علمي” است، و در واقع” توسعه علمي،” موتور محركه ” سرمايه اجتماعي ” در هر جامعه است و بدون” توسعه علمي ” نمي توان انتظار انباشت و افزايش ” سرمايه اجتماعي” را داشت. ” سرمايه اجتماعي” از مجموعه هنجارها و ارزشهاي موجود در سيستم هاي فكري، علمي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي جامعه برمي آيدو اين هنجارها و ارزشها نيز حاصل تأثير نهادهاي اجتماعي و اقتصادي، نوع نظام سياسي و روابط انساني است كه ويژگي هاي اعتماد متقابل ، تعامل اجتماعي متقابل گروههاي اجتماعي، احساس هويت جمعي و گروهي، احساس وجود تصويري مشترك از آينده و كار گروهي از نقاط كانوني آن به شمار مي روند. امروزه در ادبيات اقتصادي از واژه اي تحت عنوان ” ثروت سرانه” نام مي برند كه بگونه اي مي تواند آن را برآمده از ” سرمايه اجتماعي” و معادل” سرمايه سرانه” قلمداد كرد. ” ثروت سرانه” از محاسبه مجموعه” منابع انساني”، ” منابع فيزيكي”، ” منابع طبيعي” بدست مي آيد. طبق محاسبه اي در سال 1378 ميزان متوسط ”ثروت سرانه” در جهان 86 هزار دلار است در حالي كه ميزان اين شاخص براي ايران 38 هزار دلار بوده است. رقم” ثروت سرانه” در ژاپن به 565 هزار دلار مي رسد كه 80 درصد آنرا منابع انساني ، 18 درصد منابع فيزيكي (ماشين آلات و ...) و 2 درصدرا منابع طبيعي تشكيل مي دهد ولي اين رقم براي ايران 29 درصد منابع طبيعي، 37 درصد منابع فيزيكي و 24 درصد منابع انساني بوده است.