مطبوعات پژواك جامعه انساني نه متولي هدايت انسانها
جناب آقاي راعي فرد در مقاله خويش به وضعيت كم خبري و كم تحركي خبرنگاران استان پرداخته و آن را آسيب جدي فرهنگي دانسته اند. و از عدم وجود حس مشاركت پذيري فعال و عدم پرسش گري از مسؤلان و پرداختن به مسائل حاشيه اي انتقاد كرده بودند. كه امري است كه تا حدي من نيز با آن موافق هستم. اما ايشان در بخشي ديگر از مقاله خويش به انتقاد از مطبوعات استان پرداخته و آنان را درايجاد اين وضعيت مقصر دانسته اند. از اين جهت بر آن شدم تا نه از جانب ساير مطبوعات بلكه از جانب همكاران خودم در طلوع قاينات به نكاتي چند در اين باب اشاره كنم. متأسفانه عادتي كه كم و بيش در ميان همه ما وجود دارد اين است كه انتظار داريم مطبوعات مشكل گشا و راهگشاي تمامي مشكلات جامعه از هر نوع و در هر سطحي باشند. در نظر برخي مطبوعات گويا داروي شفابخش تمامي مشكلات را در اختيار دارند فقط بايد از آن بهره گيرند. مطبوعات و دستندركاران آن انسانهايي مافوق بشر هستند كه هر آنچه را كه اراده كنند مي توانند انجام دهند. در كنار اين همه توقع مطبوعات اما در عالم واقعيت كمترين امكان براي تحرك را دارند بي پرده بگوييم مطبوعات در مناطق و جامعه هاي كمتر توسعه يافته كه داراي يكسري مشكلات اساسي و بنيادي هستند در كنار آنكه با انواع مشكلاتي كه ساير مطبوعات با آن روبرو هستند مواجه هستند همچنين با انواع خطوط قرمز مشخص و صدها برابر آن خطوط قرمز نامشخص و دست و پاگير مواجه هستند كه اجازه هر تحركي را از آنها مي گيرد متأسفانه اغلب مسؤلان به نشريات در حكم روابط عمومي و به عنوان يك حقوق بگير آخر ماه مي نگرند كه هر آنچه آنان اراده كنند بايد صورت دهد و هر نوع حركت خلاف آن را حتي اگر بر ضد آنها نباشد را هم بر نمي تابند و به شدت و با قدرت سركوب مي كنند و به آن افتخار هم مي كنند و به قول معروف با كسي تعارف ندارند. حال در اين شرايط صداي مطبوعات و نشريات محلي كه اكثر آنها هم داراي پشتوانه قوي از نظر سياسي هم نيستند به راحتي مي تواند قابل خاموش شدن باشد. به راستي كدام مدير امروز اين ظرفيت و آستانه تحمل را دارد كه عملكردش از جانب مطبوعات بي پرده مورد نقد قرار بگيرد و عملي عليه نشريات انجام ندهد (حال توقع استقبال و نقد پذيري بماند) وقتي با چاپ كوچكترين مطلب مديران به دنبال كشف عامل نفوذي و جاسوس در دستگاه مديريتي! بوده و به جاي پاسخگويي با ارائه جوابيه هاي كليشه اي و از قبل آماده شده و البته برخي برخوردهاي غير رسمي كه در اينجا جاي بيان آنها نيست درصدد برمي آيند تا به زعم خود فتنه را در نطفه خفه كنند آيا و با شرايطي كه مطبوعات دارند و عملاً فاقد كمترين حمايت و پشتوانه هستند آيا توقع بي جايي نيست كه انتظاراتي از آن دست كه در مقاله شما آمده از مطبوعات داشته باشيم؟ بي شك بسياري از مواردي كه در مصاحبه رئيس سازمان بازرسي استان آمده يا موارد مشابه آن توسط مطبوعات كم و بيش كشف گرديده اما تا قبل از آن چه كسي جرأت بيان آن را داشت؟ آيا اگر همين موارد را روزنامه نگاري با دليل و مردم مستدل ارائه مي كرد، مسؤلان از آن استقبال مي كردند؟ آيا حداقل اش اين نبود كهخ روزنامه نگار بينوا بايد آنقدر به انواع سؤالها و احضاريه ها و... جواب مي داد كه دست آخر از تمام گفته ها و نگفته هايش عذرخواهي مي كرد و اگر خوش شانس بود مي توانست بعد از آن در سكوت به زندگي ادامه دهد. مطبوعات مي خواهند و ظيفه خود مي دانند تا به معضلات بپردازند اما وقتي امكان آن نيست چه كنند؟ وقتي به راحتي مي توان نشريه اي را با قطع آگهي هاي و يارانه هاي دولتي، فشارهاي پيدا و پنهان از طرق مختلف تحت فشار قرار داد آيا توقع به جايي است كه انتظاراتي آنچنان كه شما در مقاله خويش داشته ايد از نشريات داشت؟ وقتي كوچكترين انتقاد از پايين ترين مديران به راحتي مي تواند در اقدام عليه نظام، انقلاب و امنيت ملي از سوي عده اي تنگ نظر تفسير و تعبير شود و چه بسا كه نشريه و نويسنده اي به همين دليل در مضيق و فشار و تعقيب قرار گيرند اينگونه توقعاتي از نشريات داشتن به واقع منطقي است؟ از سويي شما كه مدعي اين امر هستيد تاكنون چه ميزان در اين راه قدم برداشته ايد تا براي ساير روزنامه نگاران و نشريات استان الگو باشيد. آيا حاضريد به قيمت از دست دادن آگهي هاي دولتي، فشارهاي پيدا و پنهان، بايكوت شدن از سوي نهاد هاي دولتي و... در چارچوبي كه خود مي گوييد قدم برداريد. آيا نظرسنجي انجام داده ايد كه ميزان رضايتمندي مردم از شما در رابطه با آنچه مي گوييد چقدر است؟
روزنامه نگاران و نشريات متولي هدايت جامعه نيستند بلكه تنها پژواك صداهاي خاموش جامعه هستند كه مسؤلان نمي توانند يا نمي خواهند آن را بشنوند البته اين هم مسؤليت كمي نيست و بسيار خطير است شايد هم عده اي وظايف ديگري را براي روزنامه نگاران تعريف كنند اما حتي بات پذيرش همة اينها قشر روزنامه نگار در قبال همة آنها يك حق اصلي و اساسي دارد و آن «آزادي» است.
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۸۶ ساعت 9:12 توسط تحريريه طلوع
|