معلم وارد كلاس شد دانش آموزان با احترام از جابرخاستند و معلم بعد از سلام و صبح بخير گفت: بفرماييد بنشينيد در جلسه گذشته درس اجتماعي«انواع صف» در نيمه تمام ماند و بنا شد تفاوت صف و نوبت را بيان كنيم حسين كه خيلي عجله داشت گفت: من آقا بگم، معلم بگو. آقا جلوي بعضي نانواييها مثل نخلها كه دستمال مي بندند مردم شال بسته اند و نوبت نون نگه مي دارند هيچ كس هم آنجا نيست. معلم: آفرين، نوبت را با مثال توضيح دادي. بهزاد آقا در جلسه قبل آخر ساعت بحث از انتخابات و نوبت و صف شد آخر افرادي كه نماينده مي شوند چگونه نوبت را رعايت مي كنند؟ و چگونه انتخاب مي شوند جلوي ستادهاي آنان افرادي جمع مي شوند همان افراد نماينده را تعيين مي كنند و انتخاب مي كنند؟! معلم: نه. افرادي كه شرايط لازم راد دارند بايد در فرمانداري ثبت نام كنند بهزاد حرف معلم را قطع كرد و گفت: آقا شما مي تونيد ما همه به شما رأي مي دهيم. معلم: بهزاد خيلي حرف مي زني آخر نمي دوني داخل حرف بزرگتر نبايد پريد من پول ندارم. بعد شوراي نگهبان صلاحيت آنها را تأييد مي كند آن وقت اسامي افراد به فرمانداري ارسال مي شود بعد ده روز مانده به انتخابات فعاليتهاي تبليغاتي آغاز مي شود. حسين گفت: آقا از خيلي وقتهاست كه افرادي به روستاي ما آمده اند و مردم را در مسجد جمع مي كنند و براي آنها حرف مي زنند همين آخر ماه مبارك رمضان بود كه در خانه مردان خان كه رئيس ده ماست يك جلسه بسيار پرباري برگزار شد آخر آنجا همه را افطاري دادند و يك كانديدداتور هم صحبت كرد بچه زدند زير خنده، كانديداتور يعني چه؟ گفت: همان كسي كه مي خواست آينده نماينده شود به او مي گفتند كانديداتور. معلم: حسين تو هم خيلي حرف مي زني آخر كانديدداها بايد به بايد به روستاها سر بزند و مشكلات آنها را از نزديك بشنود و ببيند حوزه فعاليت يك نماينده تنها شهر نيست او نماينده شهر و روستاست، حال اگر در شهر براي خواص تشكيل جلسه مي دهند در روستا كه همه مردم خواص هستند. آقا اين جمله را توضيح دهيد. عزيزم كانديدا كه نمي تواند  در شهر همه مردمرا يك جا جمع كند و براي آنها حرف بزند يك تعدادي از افراد را در منزل يكي دعوت مي كنند و براي آنان صحبت مي كند . آنها صحبتهاي ايشان را به مردم منتقل مي كنند اما در روستا چون جمعيت كم است همه را در مسجد جمع مي كنند و همينجا بدون رابطه حرفشان را به مردم مي گويند. بهزاد: آقا سؤال مرا جواب نداديد چرا مردم جلوي ستادهاي انتخاباتي جمع مي شوند و تجمع تشكيل مي دهند معلم: تجمع مردم در جلوي ستادها نشانه طرفداري كردن از آن شخص مي باشد آقا وانتهايي كه افراد را آنجا پياده مي كنند و در شبهاي سرد آتش درست مي كنند و و چاي مي دهند اينها نشانه چيست؟ معلم: نشانه كلاس آن ستاد است و فعاليت آن ستاد را مشخص مي كند آخر هر چه ستادها فعالتر باشند بعد از كسب رأي برتر، افراد ستاد اگر داراي مدركي باشند حتماً از نظر دور نمي مانند و براي آنا يك پست شيرين در نظرگرفته مي شود تا تلافي آن ده شب آشكار و آن چند ماه پشت پرده در آيد. بهزاد: آقا ما هم مي توانيم در اين ستادها فعاليت كنيم معلم: بلي شما هم اگر عكس به ديوارها بچسبانيد يا شعار نويسي كنيد مزد خوبي به شما مي دهند حسين گفت: آقا عكس پنج تومان نصب مي كنند تازه به‌آنها ساندويچ و نوشابه و آب ميوه و كيك هم مي دهند آنا را سوار ماشين مي كنند تا يك كمي هم ماشين سواري بخورند و توي شهركها و روستاها پياده مي كنند بعد آخر شب آنا را جمع كرده به ستاد مي آورند. معلم: حسين تو چقدر تخصص داري از حالا نرخ تعيين مي كني. فرشاد: آقا اين هم مي خواد نماينده بشه. معلم: اشكالي ندارد  كلاس ما نماينده ندارد تعدادي از شما ثبت نام كنيد حسين هم يكي از آنها شايد انتخاب شود كه باز صداي زنگ تفريح بحث را قطع كرد و...