ضرورت توسعه آموزش سياسي
اسلام مكتبي اجتماعي است و رسالت اداره همه جانبه زندگي انسان در تمامي جهان و در تمامي زمانها رتا بر عهده دارد. بنابراين جوامع مسلمان بايد بوسيله حكومتهاي اسلامي و با مقررات اسلام اداره و هدايت شوند. لازمة تداوم چنين وضعيتي وجود مردمي آگاه و فعال در صحنه هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي است، در غير اين صورت دولتها تحت تأثير شرايط و نفسانيات به تدريج تغيير ماهيت مي دهند و به حكومتهاي ضد اسلامي تبديل مي شوند. فلسفه وجودي دو اصل بسيار مهم «امر به معروف» و «نهي از منكر» و عنايت فوق العاده اي كه اسلام به اجراي آنها نموده است دقيقاً و قطعاً در راستاي اين واقعيت است. در قرون معاصر جهان، انقلاب اسلامي بعنوان عظيم ترين جريان سياسي بعد از ظهور اسلام، به دنبال تحول در تفكر و جهان بيني بخش عظيمي از مردم ايران شكل گرفت، اما آنچه مهم است حفظ و تداوم انقلاب است كه قطعاً مهمتر و مشكل تر است و اين مهم بدون آموزش و گسترش دانش و بينش سياسي مردم جهت درك بهتر و كامل واقعيتهاي زمانه پر از «زر، زور، تزوير» ميسور نيست. جهت استمرار و تداوم حضور آگاهانه آنان ايجاد فرهنگ سياسي را ضرورت يافتيم و اين ممكن نيست مگر با توسعه دانش و بينش سياسي و آموزش سياسي در سطوح مختلف براي اقشار مختلف زيرا شناخت مسائل سياسي و انجام وظايف ديني و اسلامي اجتناب ناپذيرند و ما آموزش و درك مسايل سياسي را جزئي از آموزشهاي ديني و مقدمه واجب مي دانيم. چرا كه بر خلاف توهم عده اي و تلاش عده اي ديگر قرآن مجيد كه كتاب زندگي دنيوي و اخروي ماست سياسي ترين كتابهاي دنياست نه صرفاً مذهبي. از اين رو به توضيح و تشريح سلسله وار واژه ها، مكاتب و اصطلاحات سياسي و اجتماعي خواهيم پرداخت تا ضريب انتخاب هاي فرمايشي و تقليدهاي كاريكاتور مأب و بي تفاوتي سياسي را به حداقل برسانيم و موجبات حضور پرشور و حداكثري را در همه صحنه ها فراهم نماييم ودر اين راه اعتدال را سرلوحه كار و آويزة گوش خود كرده ايم. چرا كه معتقدم «اعتدال پايه سلامت بقا و استحكام حركت» است. البته ما به مصداقهاي هر يك از مكاتب سياسي اشاره نخواهيم كرد چرا كه مصداقها يا كاملاً منطبق با يك مكتب نيستند و شايد تلفيقي از چند مكتب باشند و شايد هم مصداق عيني نداشته باشند. از اين رو مصداق يابي كار ذهن جويا و انديشه پوياي شما خوانندگان عزيز و دوست داشتني است.
اولين مكتب: آرمان خواهي، ايده آليسم Idealism
آرمان خواهي رويكردي هنجاري به سياست و قدرت كه اشخاص راب ه تكرار الگوهاي رفتاري گذشته فرامي خواند و آنها را از تكرار رفتارهاي ناموفق و غيرمفيد قبلي برحذر داشته و بهآنها تجويز مي كند كه رفتار خود را بر اساس دانش، خرد، عطوفت و خويشتن داري تنظيم نمايند. آرمان خواهي سياست را «هنر حكومت خوب» مي داند در حالي كه واقع گرايي سياست را «هنر ممكن» تلقي مي كند. به عبارت ديگر يك فرد سياسي نبايد صرفاً به آنچه ممكن است فكر كند، بلكه بايد به آنچه مطلوب است بپردازد. براي يك شخص آرمان خواه غايت حكومت دستيابي به عدالت و تبعيت از قوانين و احكام مشروع «متكي به اصول همگاني اخلاق» احترام به نوع بشر فارغ از وجوه اختلاف اعتباري مانند (نژاد، زبان، آيين و مانند آن) است. جبر باوري و تقديرگرايي در قاموس آرمان خواهي جايي ندارد. از ديدگاه مكتب آرمان خواهي انسان ظرفيت تغيير و تحول و تأثير پذيري صفات پسنديده را دارا مي باشد تنها بايد جايگاه بروز اين صفات را فراهم آورد. انسان با گذشت زمان مي آموزد، رشد مي كند و خرد و انديشه او تكامل مي يابد. تمدن ها نيز محصول همين فراگرد هم زيستي در جوامع است كه تحت يك نظام قانونمند شكل مي گيرد. براي شخص آرمانخواه كاربرد خشونتو زور براي پيشبرد مقاصر سياسي يك عمل مذموم و گناه آلود است و حاكمان خردمند و با اخلاق از چنين شيوه اي بهره نمي جويند.