در قاين هم صداي خراسان جنوبي شنيده شد، صدايي كه فقط متعلق به مركز استان است. از اول شروع سند ششدانگ آن را به نام خود ثبت كرده اند و سهم دختر بخش و پسربخش را يك جا مي برند آخر حق دارند،برادر خوانده ها كه حقي ندارند و خواهرزاده ها هم شوهرانشان خراساني نيستند اين گروهها به زور خود را بر سر سفرة آنها بنشانده اند ببخشيد آنها را به روز نشانده اند. هر روز با موجي از مردمان ناراضي و جوانان خشمگين برخورد مي كنيم كه مي گويند از روزي كه راديو خراسان جنوبي افتتاح شده است ،پيچ راديو ماشين ما كه بسته شده و فقط از نوار استفاده مي كنيم آخر مجبود نيستيم كه ... بشنويم. روي هر موجي كه مي رويم سروكلة لهجه شيرين بيجنديشان به گوش مي رسد به يا داستان جوجه كلاغ ها افتادم كه از ميان آن همه جوجه سار و بلبل، كلاغ باز هم همان جوجه كور و دست و پا شكسته خود را انتخاب كرد. آخر خراسان جنوبي كه از كوه باقران تا بيابان بوژد نيست. دوستي مي گفت: چه خوب است آموزش و پرورش خراسان جنوبي كتابي به لهجه بيرجندي چاپ كند و در اختيار مدارس استان قرار دهد تا تا كودكان ما از اول با همين لهجه آشنا شوند و ادبيات آنها را بشناسند نمي دانم آيا صدايشان را در استان مي شنوند؟ در خراسان بزرگ روزي از صداي خراسان مجري برنامه جمله اي را به زبان و لهجه مشهدي بيان كرد يك ماه او را از پخش مستقيم محروم كردند. حالا استان خلاصه شده است به بيرجند. مردم عزيز به گيرنده هارا دست نزنيد فرستنده ها اشكال دارد. اين را هم خوب مي دانيم كه هر چه آ ب شور بيشتر بنوشيم بيشتر تشنه خواهيم شد. از كوزه همان بتراود كه در اوست.