بسياري از احزاب و تشكلها نه بر اساس عقيده و مرام يا ايدئولوژي مشخص كه بر اساس حداقل منافع مشترك و كوتاه مدت سياسي،اجتماعي و حتي صنفي شكل مي گيرد.مؤسسان يك حزب سياسي نيز به تبع آن اعتقادي به كار حزبي و يا توانايي كار حزبي را ندارند.احزابي كه در زمان باز شدن فضاي سياسي و آزادي نسبي شكل مي گيرند به جاي اينكه درصدد تقويت تحكيم پايه ها و قوي نمودن ساختار خويش باشند بيشتر درصدد آن هستند كه از اين فرصت طلايي به دست آمده (به زعم خويش) حداكثر بهره برداريو كسب منافع را در كوتاهترين زمان ممكن را ببرند.

از سويي ساختار احزاب به گونه اي است كه در هر حال يك يا چند نفر خاص در آن همة تصميمات مهم را اخذ

 مي كنند و در نتيجه امكان ورود و رشد نيروها و افكار و سليقه هاي جديد وجود ندارد.

عدم وجود رغبت و تمايل به احزاب و كار حزبي هم در ميان مردم و هم نخبگان جامعه، و اينكه مردم يا كار حزبي را و سياسي را مذموم و ناپسند شمرده يا از آن در هراس هستند كه البته تا حدودي ريشه در عملكرد غلط احزاب نيز دارد.

از سويي نخبگان جامعه هر يك به تنهايي افكار و انديشه هاي خويش را عامل نجات بخش و رهايي بخش جامعه دانسته و توقع دارند تا همه از آنچه كه آنان مي گويند پيروي كنند.

اصولاً ما از اينكه خود را مقيد به كار حزبي و اصول و چهارچوبهاي خاص آن كنيم گريزانيم و اينكه با  كار حزبي و گروهي در تضاد است.

مشكلات مالي و كمبود منابع لازم براي كار حزبي كه سبب مي شود تا احزاب امكان انجام فعاليتهاي گسترده را نداشته باشندو در نتيجه مجبور گردند براي تأمين اين نياز اساسي به اقداماتي متوسل شوند كه با اصول كار حزبي همخواني نداشته باشد.

در كل بايد گفت ما اين پديدة خاص را به مانند بسياري ديگر از پديده ها بدون اخذ فرهنگ آن از غرب اخذ كرده ايم.