دهياريها بازوان اجرايي شوراهاي روستايي هستند و دورانديشي، مديريت و توانايي در جلب مشاركت عمومي بريا حل مشكلات بايد از مهمترين شاخصه هيا فردي آنها باشد. پس دهياريها بايد بدانند و بتوانند از مشاركت داوطلبانه خودجوش و توأم با آگاهي كه در قالب نهادهاي مردمي مي تواند نقطه شروعي براي حركت در مسير توسعه و بيرون امدت از تله فقر و محروميت باشد نهايت استفاده راببرند بنابراين دهياريها نبايد به مركزي براي انجام كارهيا روزمره در بيايد و احياناً محلي براي گذراندن وقت و شايد هم بريا حل مشكلات جزئي. دهياريها بايد بدانند كه عمده ترين وظيفه آنها توسعه عمومي روستا و برنامه ريزي براي استفاده بهينه از همكاري ساكنان محلي مي باشد همانطوركه در بحران برف چند روز اخير تفكري خودجوش در بين اهالي و روستاهاي دور و نزديك بريا رفع اين مشكل پديد آمد كه استفاده بهينه از اين گونه جركتهيا اجتماعي بايدهنر هر دهيار خلاق و با تجربه مي باشد. دهياريها بايد بدانند نهادينه كردن موضوعاتي چون  خرد پذيري، آينده نگري و ميل به پيشرفت مثل كاشتن بذري است كه در فاصله نه چندان دور محصول آن نصيب كل جامه روستايي خواهد شد و در نهايت در بهبود عملكرد شورا مؤثر است. دهياريها بايد بدانند كه بهبود عملكرد شورا همان شاخصه اي است كه مي توان با‌ آن ميزان جامعه روستايي را مورد ارزيابي قرار داد پس بايد تلاش خود رابراي به وجود آوردن مشاركت عمومي اهالي محل يا جامعه روستايي بكارگيرند. در پايان دهياريها بايد بدانند:«مشاركت عمومي دعوت كردني نيست بلكه ايجاد كردني است. به عبارتي مشاركت معلول است يعني پديد آمده است و نه علت كه وجود داشته باشد.