14 فرماندار 11 ساله، در 1 ساعت به حل بحران پرداختند.- حمید رضا گرگیج
كودكي را كه عقل و تدبير است به نيك شهر ... است
اولي نوشته بود: اول ستاد بحران تشكيل مي دادم و وضعيت را غيرعادي اعلام
مي کردم.
دومي: بادرخواست كمك از مردم تمام كساني كه مي توانند با كمك تجهيزات و وسايل خود به شهر كمك كنند، دعوت به همكاري مي كردم.
سومي: كار مدارس و ديگر ادارات را يك ساعت ديرتر شروع كردم.
چهارمي: پيرمردها و پيرزن ها و افراد بي سرپرست را شناسايي مي كردم و دستور
مي دادم برايشان همه چيز ببرند تاخداي ناكرده به آنها آسيبي نرسد.
پنجمي: بخاري مدارس را 24 ساعته روشن مي گذاشتم تا دانش آموزان و معلم سرما نخورند.
ششمي: به روستاهاي دور دست آذوقه مي بردم و راننده هاي نفت كش هاي شهري، كه با بهانه هاي مختلف روزهاي اول برف با بهانه هاي مختلف از خدمت رساني خودداري كرده اند را جريمه مي كردم.
هفتمي: مسؤلين كم كاري و بي مسؤليت را بيرون مي كردم.
هشتمي: بي توجهي مسؤلان استان را به مركز گزارش مي دادم و تمام خبرها و گزارشها را هم به اطلاع مردم مي رساندم.
نهمي: به دامداران از صندوق خسارات، تسهيلات بلاعوض مي دادم و به شكايتهاي آنها خيلي سريع رسيدگي مي كردم.
دهمي: فرهنگ مردم را بالا مي بردم تابا صرفه جويي بيشتر به هم كمك كنند.
يازدهمي: آماده باش مي دادم و خودم هرگز پشت ميز نمي نشستم و از نيروهاي سپاهي و ارتشي بريا توزيع سوخت كمك مي گرفتم.
دوازدهمي: گازكشي را با سرعت بيشتري انجام مي دادم تا مشكلات مردم خيلي كم شود.
سيزدهمي: ازشهرهاي ديگر لوله كش و تعميركار مي آوردم تا خيلي زود مشكل آب حل شود. همچنين براي دانش آموزاني كه پياده به مدرسه مي آيند، سرويس
مي گذاشتم.
چهاردهمي: ساعات كار نانوايي ها را بيشتر مي كردم، نفت را رايگان مي دادم، پول برق را كم مي كردم و پزشك رايگان مي گذاشتم.
متن كامل انشاها موجود است.